مهندسی فرهنگی بایدها و نبایدها
چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۴ ب.ظ
مهندسی فرهنگی بایدها و نبایدها
بر کسی پوشیده نیست
که نزاعها و کشمکشهای فراوانی در مسایل علمی و غیر علمی روی میهد که
منشاء آن وجود ایهامات و ابهامات در معانی الفاظ میباشد. به این معنی که
چون طرفین گفت و گو بر محدوده معانی لفظ و مرزهای آن اتّفاق نظر ندارند، در
نتیجه معانی الفاظ به درستی منتقل نمیشود و هر یک از طرفین بحث به سراغ
معنایی میرود که به ذهنش خطور میکند. و بر اساس این معنی غیر صحیح،
چهارچوب تصوری خود را پیریزی مینماید. بنابراین ، برای عدم ایجاد خلط در مباحث و برای اینکه مشکلات مفهومی در طی بحث دامن گیر ما نشود، لازم است از تک تک کلید واژههای مستفاد عنه، در طی بحث، تعریفی روشن و آسان ارائه دهیم. به عبارتی دیگر: تعاریف از آسمان نازل نمیشود و هیچ کتاب مستطابی هم وجود ندارد که بتوان تعریف صحیح آن را ملاک بحث قرار داد. در نتیجه لازم است که در ابتدای هر بحثی معانی را که از الفاظ کلیدی آن بحث در ذهن داریم، در ظرفی مناسب که معنی را به خوبی در خود جای دهد بریزیم، تا معنی آن لفظ به همان صورتی که در ذهن ما است توسط خواننده فهم شود و برای خواننده مشخص باشد که اندیشه و فکر ما در این موضوع بر پایه چه تعریفی از این واژه استوار است. تعاریف فرهنگ همان طور که میدانید از فرهنگ تعاریف بسیار زیادی ارائه شده است. این تعاریف آنقدر زیاد است که کتابی حاوی 164 تعریف از این واژه (توسط کروبر و کلاکن (دوتن از انسان شناسان آمریکا (Kluckhohn- Kroeber) ، به نگارش در آمده است (مبانی جامعه شناسی . انتشارات بهینه). ادباء واژه فرهنگ را شامل دو بخـش میدانند: «فـر» پیشوند + «هـنگ» از ریشـه تنگ (Thang) اوستایى به معنى کشیدن؛ فرهیختن و فرهنگ (که هر دو مطابق است با ادوکات (Educate-Education ) و اِدوره (Endure) در لاتین که به معنى کشیدن و نیز به معنى تعلیم و تربیت است) میدانند. آنها فرهنگ را به معنی فرهنج نیز تعریف نمودهاند (دهخدا، علیاکبر، لغتنامه رجوع به فرهنگ شود). که در ادبیات فارسی فرهنج به معنی: فرهنگ، علم و فضل و دانش و عقل و ادب.کتابى را نیز گویند که مشتمل باشد بر لغات فارسى. شاخ درختى را گویند که آن را بخوابانند و خاک بر بالاى آن ریزند و از آنجا برکنده بجاى دیگر نهال کنند، در نظر گرفته شده است (همان). فرهنگ در علم جامعهشناسی و مردم شناسی (مبانی جامعهشناسی، پیشین)، ترجمه واژه کولتور (Culture) فرانسوی وکالچر (Culture) انگلیسی است. ریشه لاتین این کلمه به معنی کشت و کار و آباد کردن و کاشتن زمین و بارور ساختن بوده است، لکن به تدریج مفهوم آن در ادبیات و علوم راه یافت و در قرن 18 میلادی نویسندگان آن را به معنی پرورش روانی و معنوی به کار بردند. از این تاریخ کالچر (Culture) بر اساس تعریف فرانسوی آن به معنی پرورش روح و جسم به کار برده شد و در زبان آلمانی با تغییراتی مواجه شد و از آن به پیشرفت فکری و اجتماعی انسان و جامعه بشری تعبیر گردید. اصطلاح فرهنگ به معنی جامعه شناختی و مردم شناختی آن نخستین بار به وسیله ادوارد بارنت تایلور (Edward Barnet Tylor )، جامعهشنــاس انگلیسی، در کتابــی تحت عنــوان فرهنگ ابتدایی «Primitive Culture» به کار رفت. وی در تعریف فرهنگ میگوید: فرهنگ مجموعه در هم تافتهای است که در برگیرنده دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیّات، قوانین، آداب، رسوم و عادات و هر گونه توانایی دیگری است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست میآورد (همان). با این همه جامعه شناسان و مردم شناسان، بر حسب دیدگاههای مختلف، تعریفهای گوناگونی از فرهنگ ارائه نمودهاند که از آن جمله این تعبیر است: فرهنگ، نظامی است متشکّل از باورهای بنیادین، ارزشها، هنجارها و رفتارهای مبتنی بر ارزشها و باورهای ذهنی، که هم با تغییر باورها، فرهنگ تغییر میکند و هم با تغییر رفتارهای جامعه باورها تغییر میکند و موجب تغییرات فرهنگی میشود (روزنامه کیهان، 15/7/1385). یا این تعبیر پروفسور مولانا که میفرماید: فرهنگ، راه زندگی است و با آداب و رسوم یک جامعه رابطه مستقیم دارد (سفیر صداقت. دفتر نشر فرهنگ اسلامی). تعریف کار فرهنگی در اینجا مشخّص شد که تعریف دقیق و واضحی از واژه فرهنگ وجود ندارد و شاید به همین دلیل است که هر کس از کار فرهنگی تعبیری باب میل خود میکند و برخی هم فقط به خاطر اینکه استعمال این واژه رایج است، از آن استفاده میکنند، بدون اینکه معنی دقیقی از آن داشته باشند. در نتیجه مهّمتر از تعریف دقیق فرهنگ، مشخّص کردن کار فرهنگی و فرآیند آن است. به نظر اینجانب، بهترین راه برای ارائه تعریفی واضح، ارائه مثال و تشبیهات برای تقریب به ذهن میباشد. بهترین تشبیه برای امر فرهنگ، امر کشاورزی است. تشبیه امر فرهنگ به کشاورزی بیارتباط با معانی اصلی این کلمه، چه در فارسی و چه در لاتین نمیباشد. زیرا همانطور که بیان شد هم در فارسی فرهنج به معنی یکی از اعمال کشاورزی است و هم در لاتین کالچر (Culture ) (آریانپور، فرهنگ. رجوع به Culture شود.) به معنی کشت و کار میباشد. از این رو ما در این مقاله برای رساندن معانی مدّنظر خود، فرهنگ را مشبّه و کشاورزی را مشبّهالیه در نظر میگیریم. که همانا وجه شبه بسیاری دارند که در ادامه به گوشهای از آن اشاره میشود. تشبیه فرآیند کار فرهنگی به کار کشاورزی به طور کل تمامی پروسه کشاورزی را می توان در سه مرحله خلاصه نمود: 1- کاشت. 2- داشت. 3- برداشت. به عبارتی دیگر، برزگر خوب آن است که خوب تواند کاشتن و نیک تواند آبیارى و حراست کردن و ببایست تواند درودن و احصاء کردن(دهخدا، علی اکبر. لغت نامه رجوع به کاشت شود). از آنجا که ما در ابتدای این بحث کار فرهنگی را مشابه کار کشاورزی دانستیم تا با توجّه به این تشبیه از انحراف و سردرگمی و به طور کلّ خلط مبحث در باب تعریف فرهنگ خارج شویم و به اصل بحث برسیم. در نتیجه پروسه فرهنگی را نیز مانند کشاورزی در این سه مرحله خلاصه مینماییم. به عبارتی همانگونه که برای عمل کشاورزی سه مرحله قایل هستیم، برای عمل فرهنگ نیز همین سه مرحله را قایل میباشیم با این تفاوت که: در کار کشاورزی، زرعگاه همان زمین حقیقی و قابل حس میباشد، که برزگر و حارث ، ، در آن ارض حقیقی، بذر و دانهای که دارای جنس نباتی است را میکارد و از آن دانه مراقبت میکند و امکانات مادّی، رشد مناسب و بهینه این دانه را فراهم میکند و به دقّت رشد این دانه را پیگیری مینماید تا این دانه مورد هجمه آفات قرار نگیرد و اگر هم آفتی این دانه در حال رشد را تهدید کرد، این برزگر است که در صدد مقابله با آن برمیآید و با انواع شگردهای فلاحت پیشروی این آفت را مسدود مینماید و در جهت تقویت بذر، برای مقابله با این آفت برمیآید تا این بذر رشد طبیعی و عادی خود را طی نماید و خللی در راه رسیدن به کمال این بذر که همانا دادن محصول نباتی میباشد نشود. و سپس کشاورز در زمانی که بذر به کمال خود رسید و محصول قابل قبول را داد برای برداشت این محصول کمر همّت میبندد تا محصول با دقت برداشت شود؛ این مرحله نیز از اهمیّتهای خاصّ خود برخوردار است. ولی در کار فرهنگی، جنس زرعگاه و بذر و برزگر و حارث و محصول از جنس دیگری غیر از محسوسات و نباتات و جمادات میباشد. به عبارتی دیگر در کار فرهنگی، زرعگاه نه ارض حقیقی و محسوس، بلکه ارض مجازی است که همانا ضمائر و نـفوس آدمی است. و برزگر و حارث، نـه آن روستایی زحمتکـش و فـعّال، بلکه فرهنگسازی است که به جای ورز دادن و به صلاح آوردن ارض ملموس و حقیقی، نفوس آدمی و در سطح کلان نفوس جوامع را ورز میدهد و شیار میکند و به صلاح میآورد تا در آن بذری نه از جنس نباتات و گیاهان مادّی، بلکه بذری از جنس علم و معرفت و عقیده در آن کشت نماید و به دقّت رشد آن بذر را نظاره نماید و شرایط را برای رشد آن فراهم سازد. البته نه شرایط مادّی، بلکه شرایط معنوی برای رسیدن به کمال آن بذر؛ و در جهت تقویت این بذر تلاش کند و تمام همّت خود را به کار برد تا در کنار آن علفهای هرزه رذایل نروید و آفاتی از جنس خرافات و عقاید انحرافی، باعث از بین رفتن بذر و جلوگیری از رشد آن نشود و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آفتزدگی نماید و در صورت وقوع آفتزدگی در پی از بین بردن آفات باشد. نه با شیوههای مادّی آن بلکه به واسطه حلّ شبهات و پاسخ به پرسشها و دلایل مستحکم در جهت ردّ آن عقاید انحرافی و خرافات و سپس با دقّت محصول این کاشت و داشت را که همانا کمال انسانی و فرهنگ مداری جامعه است، برداشت نماید. البته سخن در هر یک از این ابواب سه گانه کاشت و داشت و برداشت فرهنگی بسیار است که در ادامه بحث به شمهای از آن اشاره می نماییم. اما نکته قابل اهمیّت در این بحث تلفیق واژه مهندسی و فرهنگ میباشد. که روشن شدن این موضوع در گرو آگاهی از لفظ مهندسی و تبیین چرایی این تلفیق میباشد. تعریف مهندسی در ادبیات فارسی واژه مهندس (مُعرّب از اندازهی فارسى) مهندز، اندازهگیرنده، تقدیرکننده، محاسب (دهخدا، علیاکبر، لغتنامه رجوع به مهندس شود)، به اندازه گیرنده و کسی که در پارهای از علوم و فنون مانند راهسازی و معماری یا کشاورزی و ... تحصیلات عالی کرده و متخصّص شده باشد اتلاق میشـود (عـمید، فرهنگلغت، رجـوع به مهندس شـود) و به طـور کل کار مهندس «Engineer» را مهندسی نامند که معادل لاتین آن «Engineering» میباشد. که عبارت است از به کارگیری اصول علمی و ریاضی برای مقاصد علمی مانند طراحی، ساخت و یا استفاده اقتصادی و کارآمد از ساختارها، ماشین آلات، فرآیندها و سیستمها (آریانپور، فرهنگ، رجوع به Engineering شود ). با توجّه به این تعاریف، مشخص میشود که مهندسی بر امور مادّی دلالت میکند. پس لازمه تلفیق این واژه و فرهنگ، تغییر دیدگاه نسبت به آن میباشد. قصّه به هر که مىبرم فایدهاى نمىدهد مشکل درد عشق را حل نکند مهندسى.(سعدی علیه الرحمه) به عبارتی دیگر برای اینکه بتوانیم این واژه را در کنار فرهنگ به کار ببریم ابتدا لازم است نگرشمان را نسبت به این واژه تغییر دهیم و به جای اینکه فقط مهندسی را در امور مادّی خلاصه نماییم، کاربرد این واژه را وسعت دهیم و از آن در اموری غیر از امور مادّی استفاده نماییم. لازمه این تغییر دیدگاه باز تعریف مهندسی میباشد. همان گونه که ما کار فرهنگی را کشت و زرعی معنوی دانستیم و برای آن مراحل سه گانه کاشت و داشت و برداشت معنوی ( نه مادّی ) قایل شدیم. مهندسی فرهنگی را نیز همان مهندسی کشاورزی در نظر میگیریم، با این تفاوت که مهندسی کشاورزی بر امور مادّی از قبیل طراحی و استفاده اقتصادی و بهینه از زمین و بذر و ... و به طور کل هدف از مهندسی کشاورزی توسعه «Development» امور محسوسات و کار زراعت میشود. ولی در مهندسی فرهنگی علاوه بر اینکه بر طرّاحی و استفاده بهینه از زمین و بذر و ... معنوی تکیه میشود، هدف تعالی است، و نه توسعه. تبیین این موضوع از اهمیّت خاصّی برخوردار می باشد. تعریف مهندسی فرهنگی همانطور که بیان شد مهندسی تعریفی خاصّ دارد. لکن تلفیق آن با واژه فرهنگ، لزوم تعریف جدیدی از آن را ضروری میدارد. از مهندسی فرهنگی تعاریف متعدّدی شده است که از جامعترین و موجزترین این تعاریف در نظر گرفتن مهندسی فرهنگی به معنی ذیل است: تعریف جامعه مطلوب، آسیبشناسی وضع موجود فرهنگ و شناسایی عملکردهای بخشهای مختلف و تلاش مستمر در جهت بهبود نقش این بخشها در فرهنگ در قالب نظام فرهنگی جامعه (روزنامه کیهان. پیشین) میباشد. ما در اینجا در مقام رد یا تأیید هیچ یک از این تعاریف رایج نمیباشیم. زیرا اگر تعاریف رایج بار مفهومی کامل و جامعی را میداشت، باید شاهد وضع مطلوبی میبودیم. لکن عدم مطلوبیت وضع موجود (به نظر ما) مؤیّد عدم رسانایی مفهومی این تعاریف میباشد. در نتیجه در ادامه این بحث، در جهت بازتولید مفهوم مهندسی فرهنگی میباشیم. البته این امر به این معنی نمیباشد که میخواهیم تعریف جدیدی غیر از تعاریف رایج ارائه نماییم. بلکه باز تعریف از آن رو که شکل و تعریف ملموسی نسبت به حوزههای عمل مهندسی فرهنگی ارائه نماییم. تا به این وسیله هم تعریفی از مهندسی فرهنگی ارائه شده باشد و هم این تعریف ملموس و قابل دسترس عموم باشد، تا به این وسیله بتوانیم اهداف فرهنگی خود را در جامعه محقّق نماییم. حوزههای عمل مهندسی فرهنگی با توجّه به تعاریفـی که از « مهندسـی» و «فرهـنگ» و تلفیق این دو یعنـی «مهندسـی فرهنگی» وجود دارد، میتوان زاویه دید را نسبت به حـوزههای عمـل مهنــدسی فرهنگی به دو بخش تقسیم نمود: بخش اوّل مهندسی فرهنگی را به معنی تبیین ساختار فرهنگی موجود جامعه در نظر بگیریم. به این معنی که همین فرهنگی را که در جامعه وجود دارد مهندسی کنیم و ساختارهای آنرا مشخص نماییم تا در جهت کمال آن یا اصلاح آن و یا تقویت آن فرهنگ (که فرهنگ موجود جامعه میباشد) قدم برداریم. بخش دوّم مهندسی فرهنگی را به معنی طرّاحی ساختار فرهنگی جدید در جامعه درنظر بگیریم. به این معنی که قصد ما تبیین ساختار جدید فرهنگی، بدون در نظر گرفتن فرهنگ موجود در جامعه میباشد. به عبارتی دیگر قصد ما از مهندسی فرهنگی، طراحی و ساخت فرهنگی جدید، بلکه فرهنگسازی میباشد. مهندسی فرهنگی = مهندسی کشاورزی از این جهت که در ابتدای این بحث کار فرهنگی را به مثابه کار کشاورزی دانستیم، در نتیجه در ادامه به تبیین ابعاد دیدمان در حوزههای عمل مهندسی، به این کار فرهنگی که شبیه کار کشاورزی است میپردازیم. و فضای مهندسی کشاورزی را بر آن تصوّر می نماییم. برای تبیین این دو حوزهی مذکور مهندسی فرهنگی و تطبیق و تسرّی آن به مهندسی کشاورزی، آن دو را در این دو بخش تجسّم مینماییم: بخش اول همانطور که بیان شد مهندس فرهنگی را در این زاویه دید، به معنی تبیین کننده ساختار موجود و ارائه دهنده و تنظیم کننده ساختار و راهکاری برای پیشرفت و بهینه شدن وضع موجود دانستیم. تشبیه و تطبیق این زاویه دید در امر کشاوزی، به مثابه مهندس کشاورزی میماند که باغی را در اختیارش قرار دادهاند. به عبارتی دقیقتر باغی را با تعدادی درخت و مقداری امکانات در اختیار یک مهندس کشاورزی قرار میدهند. بیان این نکته در اینجا ضرورت دارد که هدف صاحبان از واگذاری این باغ به مهندس، بالا بردن کیفیت و به همان نسبت کمیت محصول است. به عبارتی دیگر هدف مهندس از در اختیار گرفتن این باغ توسعه همه جانبه در شرایط موجود میباشد. کلیّه مراحل کاری مهندس کشاورزی را، برای تحقّق این مهّم میتوان به دو مرحله تقسیم نمود: مرحله اوّل: کسب اطّلاعات و شناخت شرایط موجود و به طور کلّ تبیین شرایط موجود. مرحله دوّم: ارائه راهکارهای عملی، براساس اطّلاعات مکسوب، در جهت هدف (توسعه باغ). مرحله اوّل: تبیین شرایط موجود برای تبیین شرایط موجود ابتدا باید «خود» را تعریف کرد. به عبارتی دیگر، لازم است ما (با آوردن واژه «ما» در اینجا، مسامحانه خود را در مکان آن مهندس کشاورزیای که باغ در اختیارش است، قرار میدهیم.) در ابتدا، محدودهی فیزیکی این باغی را که در اختیار داریم مشخص نماییم. سپس در این محدوده مشخص، موجودی و به طور کل داراییهای (در اینجا دارایی، تمامی مسایلی را که در این باغ وجود دارد را در بر میگیرد. به طور کل دارایی مدّنظر ما اعم از آب و خاک و هوا و درختان موجود در باغ یا آفات و ضررها و مسایلی از این دست میباشد.) خود را تعریف نماییم. این داراییها را میتوان به چهار مورد طبقه بندی نمود: 1- مواردی که در جهت منافع توسعه طلبانه ما در این باغ وجود دارد و ما را در راه رسیدن به آن منافع کمک میکند. 2- مواردی که در حال حاضر به عنوان موضوعاتی در جهت عدم توسعه این باغ به حساب میآیند، لکن خواصّ بالقوّهای در آنها وجود دارد که میتوان با به فعلیّت رساندن آنها، در جهت منافع خود از آنها استفاده نماییم. 3- مواردی که این امکان بالقوّه در آنها وجود دارد که باعث رساندن آسیب و جلوگیری از توسعه مدّنظر ما در باغ شود. 4- مواردی که در حال حاضر به عنوان آسیبها و آفات باغ به حساب میآید. با مشخّص شدن دقیق این موارد فاز اوّل کار مهندس کشاورزی، که همانا تبیین شرایط موجود و کسب اطّلاعات در مورد باغ باشد، به پایان میرسد و مهندس کشاورزی وارد فاز دوّم کار خود، که همانا طرّاحی راهکارهای عملی منطبق با هدف میباشد، میشود. مرحله دوم: ارائه راهکار در این مرحله از مهندسی کشاورزی، مهندس کشاورزی به طراحی راهکارهای اجرایی مبتنی بر آن چهار بخش مذکور میپردازد. به عبارتی دیگر مهندس کشاورزی در این مرحله از کار خود برای رسیدن به هدف که همانا توسعه این باغ میباشد برای هر یک از آن چهار بخش مذکور راهکارهایی به این صورت ارائه میدهد. (ترتیب راهکارها بر اساس همان موارد چهارگانه فوق الذّکر میباشد). 1- طرّاحی راهکارهای توسعه و استفاده هر چه بهتر از این موارد (مورد اول) . 2- طرّاحی راهکارهایی که با توجّه به آن راهکارها بتوان خواصّ بالقوّه موجود در این موارد (مورد دوّم) را به فعلیّت مبدّل ساخت. و به نوعی این موارد را به مورد اوّل که همانا مواردی که در جهت پیشرفت باغ است تبدیل نمود. 3- طراحی راهکارهایی که با توجّه به آن راهکارها بتوان از به فعلیّت رسیدن این موارد (مورد سوّم) جلوگیری نمود. به عبارتی دیگر از تبدیل این موارد به نوع چهارم که همانا آسیبها و آفاتی است که در جهت معکوس توسعه میباشد، جلوگیری کرد. 4- طراحی ساز و کاری برای از بین بردن هر چه سریعتر و دقیقتر این موارد (مورد چهارم) . در مهندسی فرهنگی تلقیح (تلقیح در لغت به معنی باروری میباشد (المنجد. رجوع به تلقیح شود). به همین دلیل از این واژه در اینجا استفاده کردیم تا حالات و مراحل مذکور در مهندسی کشاورزی را در مهندسی فرهنگی بارور نماییم) این تشبیه در مهندسی فرهنگی به این صورت میباشد که: در مهندسی فرهنگی، ابتدا به ساکن باید «هدف» خود را تعیین کنیم. در طی بحث بیان شد که همانگونه که هدف مهندس کشاورزی توسعه است، هدف مهندس فرهنگی، تعالی یک جامعه میباشد. ولی تحقّق این هدف در این زاویه دید از مهندسی فرهنگی بسیار سخت میباشد. به عبارتی دیگر فرض کنید ما همان مهندس کشاورزی هستیم که به جای باغ، جامعهای را در اختیار ما قرار دادهاند. جامعهای با نهالهای کاشته شده. جامعهای که ما به عنوان کسی که مسئولیّت تعالی آنرا به ما واگذار کردهاند، در یکی از مراحل سه گانه حاصل محصول آن تاثیر گذار نبودهایم و این مرحله که همانا مرحله حساس کاشت بوده است، بدون نظر و اشراف ما صورت گرفته است. در نتیجه کار مهندس فرهنگی در این زاویه دید بسیار سخت است. تا جایی که عیسی (ع) میفرماید: هر نهالی که پدر آسمانی من نکاشته باشد از ریشه کنده شود. پس با آنها کاری نداشته باشید (عهد جدید. انجیل متی، باب 15. آیات 13،14). و تنها امیدی که برای رسیدن به هدف در این مسیر وجود دارد رحمت و لطف الهی است که: یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمت الله (زمر:53). پس با استعانت از ذات اقدس الهی و با امید به لطف و موهبت او، آستینها را بالا میزنیم و این باغی را که دیگران، چه با هدفی موافق یا مخالف ما در آن نهال کاشتهاند تحویل میگیریم. تا طرحی نو در اندازیم و داشتی در مسیر کنیم تا با تمسّک به ید الهی برداشتی در نیل به هدف داشته باشیم. تعریف «خود» در ابتدا باید محدوده این جامعه را مشخص کرد . در تعریف جامعه، این نکته حائز اهمیّت است که: چون این جامعه مانند آن باغ، وقتی در اختیار ما قرار داده شد، یعنی به تملّک ما در آمده است. پس همانگونه که ملک متعلّق به مالک است و تا زمانی که رابطه تملّک مالک بر ملک برقرار است، میتوان ملک را جزئی از مالک دانست. درنتیجه آسیب به ملک، آسیب به مالک است. همانطور که آسیب به مالک آسیب به ملک را در بردارد. پس میتوان ملک را بخشی از مالک در نظر گرفت و به همین سبب تعریف ملک را به صورتی تعریف مالک دانست. پس میتوان تعریف محدوده جامعه را، تعریف محدوده «خود» دانست. در نتیجه در مهندسی فرهنگی باید ابتدا به ساکن تعریف دقیقی از خود ارائه دهیم. ارائه این تعریف در ابتدای امر از این جهت ضرورت دارد که: همانطور که در مهندسی کشاورزی، باید محدوده باغ را مشخص کنیم تا حوزه استحفاظی ما مشخص شود و بدانیم چه محیطی را با چه ویژگیهایی در اختیار داریم و در کجا و در چه محیطی باید هدف خود را به اجراء در بیاوریم، در مهندسی فرهنگی نیز باید بدانیم جامعه ما چه جامعهای است و مشخصّات آن جامعه چیست و در چه جامعهای با چه شرایطی، هدف تعالی را دنبال میکنیم. به عبارتی عوامانه: میخواهیم فرهنگ چه جامعهای را مهندسی نماییم. تبیین حوزه های عمل مهندسی فرهنگی در نتیجه باید «خود» را به صورتی دقیق تعریف نماییم و سپس با توجّه به این تعریف، همان داراییهای چهارگانه مطرح شده در مهندسی کشاورزی را مشخص نماییم. به عبارتی دیگر همانگونه که در مهندسی کشاورزی با توجّه به تعریفی که از محدوده باغ ارائه دادیم، داراییها و موجودیهای باغ را مشخّص کردیم، در مهندسی فرهنگی نیز با توجّه به تعریفی که از خود و محدودهی خود، که همان جامعهی ما است ارائه میکنیم، به تبیین دارایی و موجودی، در این محدوده و با توجّه به این تعریفی که از «خود» ارائه دادیم میپردازیم. البته همانطور که این داراییها را در مهندسی کشاورزی به چهار بخش: 1- امکانات بالفعل. 2- امکانات بالقوّه. 3- آفات بالقوّه. 4- آفات بالفعل. تقسیم کردیم، در مهندسی فرهنگی نیز امکانات خود را با توجّه به تعریف و تبیینی که از خود ارائه میکنیم به همان چهار بخش، ولی با اسامی جدیدی تقسیم مینماییم. به عبارتی دیگر این موارد چهارگانه مهندسی کشاورزی را به چهار حوزه با نامهای جدید تفکیک مینماییم: 1- امکانات بالفعل را به حوزه شریک. 2- امکانات بالقوه را به حوزه رقیب. 3- آفات بالقوه را به حوزه حریف. 4- آفات بالفعل را به حوزه دشمن. ارائه راهکار برای هر یک از حوزههای چهارگانه بنابراین برای تحقّق هـدف در این جامعهای که مهندسی آن به عهده ما است یا بهتر بگوییم تحقّق تعالی این «خود»، لازم است در چهارچوب تعریفی که از خود ارائه کردیم، هر یک از این حوزههای چهارگانه : شریک، رقیب، حریف و دشمن را به دقت مشخّص نماییم، تا بتوانیم: 1- از تمامی ظرفیت و توانایی «شرکاء» برای تحقّق هدف استفاده نماییم. 2- با تغییر کاربری و تحریک «رقبا» آنها را به شرکاء خود مبدّل سازیم و پتانسیل موجود در آنها را از رقابت مبدل به شراکت سازیم و از آنها در جهت تحقّق اهداف خود استفاده نماییم. 3- برنامهریزیهای دقیقی برای خنثی نگه داشتن «حریفان» ارائه دهیم. تا شاید به این وسیله باعث عدم تبدیل آنها به دشمن شویم و راهکارهایی برای عدم فعال شدن و ایجاد ضرر و اختلال در رسیدن به اهداف ما توسط آنها ارائه دهیم. به عبارتی بهتر: به خیر حریفان امید نیست، جلوگیری از شرّ رساندن آنها کنیم. 4- ماهیّت دشمنان را بشناسیم و سپس راهکارهای مقابله با آنها را بررسی کنیم و با شناخت پاشنه آشیل آنها، راهکارهایی را برای جلوگیری از ایجاد آسیب، ضرر و اختلال در هدف، ارائه دهیم تا با اقدامات به موقع باعث جلوگیری از آسیبرسانی گسترده شویم. بسط این زاویه دید از مهندسی فرهنگی را به بعد موکول مینماییم و در ادامه این بحث به تبیین بخشدوّم یا بهتر بگوییم زاویه دید دوّم نسبت به حوزه عمل مهندسی فرهنگی میپردازیم. بخش دوّم همانطور که بیان شد در این زاویه دید از حوزه عمل مهندسی فرهنگی، کار مهندس فرهنگی را طرّاحی ساختار فرهنگی جدید در جامعه در نظر گرفتیم و بیان کردیم که در این زاویه دید، کار مهندس فرهنگی طرّاحی و ساخت فرهنگی جدید است. به عبارتی دیگر قصد مهندس فرهنگی، فرهنگسازی است و نه بازسازی یا بهینهسازی فرهنگ موجود. یا عبارت غنیسازی فرهنگی که امروزه توسط برخی دانسته و ندانسته در جامعه بکار برده میشود، نمیباشد. بلکه مهندس فرهنگی در این زاویه دید به مثابه مهندس کشاورزی میماند که یا خود احساس نیاز برای کشت و تولید محصولی نموده است و یا به او سفارش تولید محصولی را دادهاند و بر همین اساس زمینی را در اختیار او قرار دادهاند و یا زمینی را تملّک کرده است. البته بایر یا مزروع بودن این زمین از اهمیّت چندانی برخوردار نیست. زیرا در هر دو صورت در ابتدای امر باید این زمین توسط مهندس کشاورزی آیش شود و به زمینی بکر (زمینی که از پیش کشت نشده باشد) مبدل گردد. در نتیجه اوّلین کار مهندس کشاورزی در بدو امر در اختیار گرفتن زمین، مبدّل نمودن آن به زمینی بکر است . زیرا عملاً مهندس کشاورزی زمین را برای زراعت مدّنظر خود و منطبق با هدف خود در اختیار میگیرد و نه برای توسعه آنچه که بوده است. تبیین شرایط موجود بعد از این مرحله مهندس به شناسایی این زمین میپردازد و با توجّه به شناختی که از آن و موقعیت و به طور کلّ محدوده آن به دست میآورد، بذر منطبق با هدف خود را برای کشت در آن زمین تهیه مینماید. و در حین انجام کاشت با توجّه به بذر و شناختی که از زمین و موقعیّت آن دارد به تبیین همان چهار موضوعی که تحت عنوان دارایی، در بخش اوّل اشاره شد، میپردازد و به تبیین آن موارد یعنی: 1- امکانات بالفعل: یعنی امکانات و مسایلی که در حال حاضر و به طور کل ما را در رسیدن به هدفهایمان که همانا تولید محصول با کیفیت و با صرفه و خوب است کمک میکند. 2- امکانات بالقوّه: یعنی امکانات و مسایلی که در حال حاضر کمکی به ما در راه رسیدن به اهدافمان نمیکنند ولی این امکان و پتانسیل در آنها وجود دارد تا با به فعلیّت رساندن تواناییهایی که در آنها موجود است، در جهت تحقّق اهدافمان به ما کمک کنند. 3- آفات بالقوّه: یعنی مسایلی که این پتانسیل و امکان در آنها وجود دارد تا باعث ایجاد اختلال و ضربه زدن به اهداف ما شود. 4- آفات بالفعل: یعنی مسایلی که در حال حاضر مانع از رسیدن و تحقّق اهداف ما هستند و در راه ما اختلال ایجاد کردهاند. ارائه راهکارها راهکارهای این موارد چهارگانه نیز به مانند آنچه که در قبل ذکر شد میباشد. که اختصار آن به این صورت میباشد: 1- امکانات بالقوّه: توسعه. 2- امکانات بالفعل: کنترل و استفاده بهینه. 3- آفات بالقوّه: پیشگیری و کنترل و جلوگیری از تبدیل آنها به دشمن. 4- آفات بالفعل: مقابله و مبارزه. در مهندسی فرهنگی تلقیح این تشبیه در مهندسی فرهنگی به این صورت میباشد که: هدفی خرد مبتنی بر هدفی کلان مطرح میشود. در راستای به ثمر رسیدن این هدف خرد مبتنی بر کلان، مهندس فرهنگی به آیش مخاطب که همان جامعه میباشد، میپردازد و اذهان جامعه را به صورتی بکر، برای کاشت بذر فرهنگی که مبتنی بر هدف تولید شده است، در میآورد. سپس تعریفی از جامعه یا از همان «خود» ارائه میکند و با توجّه به آن تعریف، و مبتنی بر هدف، به تبیین حوزههای چهارگانه شریک و رقیب و حریف و دشمن میپردازد. و در ادامه برای به ثمر رسیدن محصولی که مدّنظر است راهکارها و برنامههای عملی برای هر یک از این چهار حوزه را ارائه میدهد. ارائه راهکارهای مهندسی فرهنگی راهکارهای هر یک از این مراحل نیز به مانند آنچه که در قبل متذّکر شدیم، میماند. با این تفاوت که در اینجا مرحله عمل کاشت که دارای ضریب اهمیّت بالاو تأثیرگذاری زیادی است، در اختیار ما قرار دارد. این موضوع از اهمیّت بسیاری برخوردار است و شناخت و دقّت بسیاری را میطلبد. به طوری که در کلام امام علی (ع) به اهمیّت تهیّه و تولید بذر فرهنگی اشاره میشود. و در بیان احوال کسانی که در مقابل آل محمّد صلی الله علیه وآله ایستادهاند میفرمایند: آنان کسانی هستند که بذر تباهی و انحراف را کاشتهاند و آنگاه کشتگاه خود را با دغل بازیها و فریبکاریها آبیاری کردند و سقوط و هلاکت از آن چیدند (نهج البلاغه، خطبه دوّم، خطبهای که آن حضرت پس از بازگشت از نبرد صفّین ایراد فرمودند). و این مرحله از آنچنان اهمیّتی برخوردار است که حضرت عیسی (ع) در تبیین شرایط آیش زمین و پاشیدن بذر فرهنگی و ضرورت انجام مهندسی فرهنگی، مثالی را میآورد که اهمیّت این موضوع را روشن میکند و ارتباط پیچیده آن را با مزروع مشخص میسازد و سختی کار را متذّکر میشود که: کشاورزی در مزرعهاش تخم میکاشت. همینطور که تخمها را به اطراف میپاشید، بعضی تخمها در گذرگاه کشتزار افتاد. پرندهها آمدند و آنها را خوردند. بعضی روی خاکی افتادند که زیرش سنگ بود. تخمها روی آن خاک کم عمق، خیلی زود سبز شدند. ولی وقتی خورشید سوزان بر آنها تابید، همه سوختند و از بین رفتند. چون ریشه عمیقی نداشتند. بعضی از تخمها لابهلای خارها افتادند. خارها و تخمها با هم رشد کردند و ساقههای جوان گیاه زیر فشار خارها خفه شدند. ولی مقداری از این تخمها روی خاک خوب افتادند و از هر تخم سه، شصت و حتی صد تخم دیگر به دست آمدند (عهد جدید، انجیل متی، باب 13 آیات 3-8 ). سپس خود حضرت عیسی (ع) به تبیین این شرایط میپردازد و میفرماید: گذرگاه کشتزار که تخمها بر آن افتادند، دل سخت کسی را نشان میدهد که گر چه مژده ملکوت خداوند را میشنود، ولی آن را درک نمیکند. در همان حال، شیطان سر میرسد و تخمها را از قلب او میرباید. خاکی که زیرش سنگ بود. دل کسی را نشان میدهد که تا پیغام خدا را میشنود فوراً با شادی آن را قبول میکند. ولی چون آنرا عمیقاً درک نکرده است، در دل او ریشهای نمیدواند و به محض اینکه آزار و اذیتی به خاطر ایمانش میبیند، شور و حرارت خود را از دست میدهد و از ایمان بر میگردد. زمینـی که از خـارها پوشیده شـده بود، حـال کسی را نشان مـیدهد که پیغـام را مـیشنود ولی نگرانیهای زندگی و عشق به پول، کلام خدا را در او خفه میکند. و او نمیتواند خدمت مؤثّری برای خدا انجام دهد. و اما زمین خوب دل کسی را نشان میدهد که به پیغام خدا گوش میدهد و آنرا میفهمد و به دیگران نیز میرساند و سی، شصت و حتی صد نفر به آن ایمان میآورند (عهد جدید. انجیل متی، باب 13 آیات 18-23). مهّمترین اصل مهندسی فرهنگی: هدف همانطور که ملاحظه کردید در تمامی مراحل و در هر دو زاویه دید، حوزه عمل مهندسی فرهنگی، آنچه که مشترک است و از اهمیّت بالایی بر خوردار است و تمامی متغیّرها با آن تنظیم میگردد مقوله «هدف» است. موضوعی که همانطور که در امر کشاورزی از ابتدا تا انتها در کار دخیل بوده است، در مهندسی فرهنگی نیز از ابتدا تا انتها دخیل و تأثیرگذار است. در ابتدای این مقاله بیان کردیم که هدف از مهندسی کشاورزی توسعه به معنی لاتین آن یعنی (Development) میباشد و به این موضوع اشارهای داشتیم که در مهندسی فرهنگی مدّنظر ما علاوه بر اینکه بر طرّاحی و استفاده بهینه از زمین و بذر و ... معنوی تکیه میشود، هدف تعالی جامعه مدّنظر است. این نکته لزوم دقّت بیشتر را میطلبد. ترجمه فارسی واژهی لاتین (Development)، رشد و توسعه اقتصادى، آرایش دادن زمین، گسترش دادن یگانها، توسعه دادن و پیشرفت میباشد (فرهنگ آیانپور. رجوع بهDevelopment شود ) . با توجّه به این ترجمه میتوان اصل وضع واژه توسعه را در امور مادّی و اقتصادی دانست. البته تعاریفی که از توسعه شده است بسیار است (قاضیان: 100 ). اما آنچه که میتوان از مجموع این تعاریف نتیجه گرفت این است که اصل استفاده از واژهی توسعه در غرب برای امور اقتصادی و کمّی بوده است و نه برای امور کیفی و معنوی. شاید در حال حاضر برخی از این واژه در مورد مسایل ارزشی و نهادی نیز استفاده کنند ولی اصل وضع آن برای امور اقتصادی بوده است. سبک قرآن کریم نیز در استفاده از این واژه برای امور کمّی بوده است. به طوری که در موارد بسیاری از واژه «وسـع» در امـور مادّی و کمّی استـفاده میفرماید. به عـنوان مثال در جایی میفرماید: الم تکن ارض الله واسعه (نساء :97). یا در آنجا که میفرماید: وسع کرسیه السماوات و الارض (بقره :255 ). با این وجود ما در اینجا به بیان این موضوع نمیپردازیم که در غرب توسعه ذیل اخلاق است و توسعه غربی مقدم بر اخلاق است و ... و فقط میگوییم به دلیل این که قصد ما مهندسی فرهنگی در جامعه اسلامی و مبتنی بر اسلام است، در نتیجه باید هدف خود را نیز مبتنی بر کلید واژههای اسلامی تبیین کنیم و نه الفاظ و لغاتی که بار معنوی خاصّ خود را دارند. در نتیجه باز به قرآن تمسک می جوییم تا ببینیم واژهای که قرآن از آن استفاده فرموده است چه میباشد: در قرآن کریم از دو واژه «رشد» و «تعالی» (البته واژه «تعالی» در قرآن برای نشان دادن برتری ذات اقدس الهی به کاربرده شده است. ولی آوردن این واژه در اینجا به خاطر اصل برتری دادن است. یعنی جامعه مدّنظر ما باید برتری پیدا کند.) استفاده شده است. در فارسی نیز واژه رشد به معنی: به راه شدن، هدایت شدن، راه راست یافتن، راه راست گرفتن، تمیز نیک و بد، استقامت بر راه حق و تصلب در آن، استقامت در طریق حق و قرار و پایدارى در آن، رَشَد، رشاد، بسامانى، برهى، براهى، استقامت در راه حق با استوارى در آن، راست ایستادن در راه حق با ثبات و قرار، رستگارى، مقابل غى، خلاف گمراهى و نابسامانى و نابراهى است (دهخدا، علیاکبر. لغتنامه. رجوع به رشد شود). بر خلاف واژهی توسعه که به معنی: فراخى و فراخ کردن و گاهى از غیر ناقص است هم بر این وزن مصدر مىآید، وسع توسیعاً و توسعهی، فراخى و وسعت، با پیداکردن و دادن و یافتن مستعمل است (همان. رجوع به توسعه شود). در امور معنوی و به طور کل فرهنگی استعمال میشود. همچنین با مراجعه به واژه تعالی که به معنی: بلند شدن، بس بلند شدن و برآمدن، ارتفاع، رجوع به تعال شود ( همان. رجوع به توسعه شود ). ( تعال: فعل امر است از تعالى یعنى بیا، کلمهی امر مشتق از تعالى یعنى بیا، فعل امر از تعالى و اصل آن در موردى است که مردى در بالا باشد و کسى را که در پایین است بخواند پس گوید تعال، و بر اثر کثرت استعمال معنى بیا به خود گرفته بىآنکه موضع دعوت شونده مورد توجه باشد، پایین یا بالا و یا مساوى ... (همان، رجوع به تعال شود) است. میتوان نتیجه گرفت که تعالی نیز به معنی بالا بردن یا بالا آوردن یا بالا بودن در امور معنوی به کار میرود. آیات مختلفی در قرآن کریم وجود دارد که از این واژهها در امور معنوی استفاده شده است. از آن جمله آیه شریفه: و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون (بقره :186) . میباشد . یا در آیه دیگر میفرماید: لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها والله سمیع علیم (بقره:256). در نتیجه هدف مهندسی فرهنگی در جامعه اسلامی تعالی و رشد جامعه است. خواه این تعالی و رشد با ارزشهای مادّی و پیشرفت و توسعه کمّی همراه باشد و خواه مانند صدر اسلام همراه با فلاکت اقتصادی و فقر مادّی توأم باشد. در هر دو صورت هدف رشد و تعالی جامعه است و در هر دو صورت مهندس فرهنگی باید این هدف را محقق کند. کلام آخر در انتها بیان این نکات را در مورد کار مهندسی فرهنگی ضروری میدانم که: ابتدا باید مشخص کرد که زاویه دید ما نسبت به کار مهندسی فرهنگی، در کدام یک از این دو زاویه دید و حوزه عمل مهندسی فرهنگی میگنجد. سپس با توجّه به شرایطی که نسبت به هر یک از این دو حوزه عمل ارائه کردیم، به تبیین هدفمان در قالب آن شرایط میپردازیم. و هدف خود را از انجام مهندسی فرهنگی مشخص می نماییم. سپس «خود» را تعریف کرده و با توجه به آن تعریفی که از خود یا همان جامعهای که قرار است آن هدف در آن تحقق یابد، ارائه میدهیم. حوزههای شریک و رقیب و حریف و دشمن را مشخص مینماییم. تا با توجّه به راهکارهای کلانی که برای هر یک از این حوزهها ارائه شد، «داشتی» در هدف داشته باشیم و در نهایت محصولی مبتنی بر هدف برداشت نماییم. البته قصد ما در اینجا مبتنی بر بیان رئوس مطالب میباشد. زیرا توضیح هر یک از این مسایل خود زمان و جایگاهی دیگر را میطلبد و بحثی مفصل را لازم میدارد. لکن هدف از بیان این مطالب به صورت موجز این بود که، مهندسان فرهنگی کشور بدانند چه کاری انجام میدهند؟ و چه کاری را باید انجام دهند؟ و به طور کل اصولاً وظیفه آنها از مهندسی فرهنگی چیست؟ و تذکّر این مطلب که برای کار فرهنگی باید «هدف»ی داشت. نه هدفی مقطعی و جزیی بلکه هدفی بزرگ، که در طیّ یک پروسه زمان بر و پیچیده محقق میشود. و بیان این مطلب که این هدف، نه توسط مهندسی که محیط را نمیشناسد و در فضای دیگر سیر میکند، بلکه توسط مهندسی که در ابتدای امر به خوبی به بررسی محیط پرداخته و محیط را به خوبی میشناسد. به طوری که محیط را در «خود» تعریف میکند و تعریف محیط را تعریف خود میداند. و با توجّه به شناخت دقیقی که نسبت به این خود پیدا کرده است، به تبیین داراییها و امکانات و آفات پیش روی این «خود» میپردازد و با تقسیمبندی آنها به چهار حوزه: شریک و رقیب و حریف و دشمن، سیاستها و راهکارهایی مقتضی برای هر یک را تهیه و برنامهریزی و تبیین مینماید. و بیان این مطلب که مهندسی فرهنگی مدّنظر ما، مهندسی است که بذر و نهال فرهنگی را که با توجّه به هدف تهیه و تولید میشود و نه با سلایق فردی و گروهی و ... میکارد، و یا باغی را که با نهالهای کاشته شده در اختیارش قرار میدهند با همین هدف و نگرش به مراقبت و اصلاح و بازسازی آن میپردازد. و باید توجّه داشت که مهندسی فقط ترسیم بر روی کاغذ نیست. بلکه عملی را در پس خود میخواهد. در غیر این صورت، موقع برداشت محصول، با مشاهده عدم تحقق اهداف خود به گله و شکایت از زمین و زمان میپردازیم و میگوییم: انگورهای بالغ بر شاخهها رسیدند ، پس سهم مستی ما کو ای زمین عادل. لکن بیان این نکته خالی از لطف نیست که وقتی این پروسه به مرحله انتهایی خود، یعنی مرحله برداشت میرسد، مدّعیان زیادی را در بر میگیرد و افراد زیادی داعیهدار هدایت و به بار رسیدن چنین محصولی را پیدا میکنند. افرادی که کوچکترین آگاهی و شناختی را نسبت به مراحل قبل نداشتهاند و حتی کوچکترین تأثیر و نقشی را در آن مراحل ایفا نکردهاند. اما این موضوع نیز برای مهندس فرهنگی در هدف، قابل تحمل است. زیرا: دوستان هدف گم نشود. منابع - آریانپور ،فرهنگ. - دهخدا، علیاکبر، لغت نامه. - روزنامه کیهان 15/7/1385. گفتگو با رئیس حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی. - سفیر صداقت. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. - عمید، فرهنگ لغت. - عهد جدید. انجیل متی. - قاضیان، حسین. درباره تعریف توسعه، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی . ش63 و 64. - قرآن کریم. - مبانی جامعه شناسی. انتشارات بهینه. - نهج البلاغه. منبع: وب سایت شورای انقلاب فرهنگی کشور |
۹۳/۰۹/۰۵